جدول جو
جدول جو

معنی ناسور شدن - جستجوی لغت در جدول جو

ناسور شدن
(طَ کَ دَ)
ناسورگشتن. در تداول، به دو لخت شدن جراحت یا قرحه به علت سوده شدن به جامه یا جز آن. به واسطۀ سوده شدن به خون افتادن جراحت و قرحه. (یادداشت مؤلف) ، چرکین شدن ریش. رجوع به ناسور شود: و اندر این مدت جزوی دیگر که درست باشد از شش سوخته شود و ریش فراخترگردد و باشد که ناسور گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
ناسور شدن
جراحتی که به خون بیفتد، چرکین شدن، ریش
تصویری از ناسور شدن
تصویر ناسور شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ / صِ قَ دَ)
بیمار گشتن. (ناظم الاطباء). مریض شدن. و نیز رجوع به ناخوش شود
لغت نامه دهخدا
(صِعَ کَ دَ)
مجبور شدن. ناگزیر شدن. لاعلاج شدن. (ناظم الاطباء). درماندن. اضطرار
لغت نامه دهخدا
(صَ کَ دَ)
نیست شدن. ناپیدا شدن. (ناظم الاطباء). نابود گردیدن. فنا شدن. معدوم شدن. مضمحل گشتن. هلاک شدن. نیست گردیدن. فانی شدن. از بین رفتن. تفانی. زهوق. انقضاء. منقضی شدن. عدم شدن:
گم شد و نابود شد از فضل حق
بر مهم دشمن شما را شد سبق.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(رَ گُ دَ)
بهره مند و کامیاب گشتن. به کام شدن، مشهور و نیکنام شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ پَ رُ تَ)
تجسم. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تجسد. (تاج المصادر بیهقی). ضخامت. (دهار) (مجمل اللغه). ضخومت. (دهار). تنومند شدن. قوی جثه شدن. ستبر و قوی و پرزور شدن:
تناور شد آن کرم و نیرو گرفت
سر و پشت او، رنگ نیکو گرفت.
فردوسی.
چو بیدبن که تناور شود به پنجه سال
به پنج روز به بالاش بر دود یقطین.
سعدی (دیوان چ مصفا ص 730).
رجوع به تناور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناکار شدن
تصویر ناکار شدن
بسختی مجروح و صدمه دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسورشدن
تصویر ناسورشدن
بخون افتادن و چرکین شدن زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور شدن
تصویر بارور شدن
آبستن شدن، حامله شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکسور شدن
تصویر مکسور شدن
برخه دار شدن برخگی شکسته شدن، کسر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوش شدن
تصویر ناخوش شدن
بیمارشدن مریض گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسور کردن
تصویر ناسور کردن
خراشیدن زخم پیش از پخته شدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
ليتمّ تدميرها
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
Perish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
périr
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
死亡
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
فنا ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
ตาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
binasa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
להיכחד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
死亡する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
사라지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
kuangamia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
yok olmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
ধ্বংস হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
नष्ट होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
umkommen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
omkomen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
загинути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
погибать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
zginąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
perecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
perecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نابود شدن
تصویر نابود شدن
perire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی